TAHAMTAN
دانلود رایگان (فیلم,انیمیشن,نرم افزار و ...)
 
 
فردا تمام را سخن از او بود.-
گفتند:
((-بر زمينه تاريك آسمان
تنها
سياهي شنلش نقش بسته است،
و تازمان درازي
جز جنگ جنگ لخت ركابش بر آهن سگك تنگ اسب او
و تيك وتاك رو به افول سمش به سنگ
نشنيده گوش شب بيداران
آوازي.))
تنها،يكي دو تني گفتند:
((-در شگفت
از هيبت سكوت به ناهنگام،
انبوه ظلمتي متفكر را كه مي‌گذشته است
و اسب خسته‌ئي را از دنبال
مي‌كشيده است
از پشت قاب پنجره در كوچه ديده‌اند،
و سگ‌ها
احساس رازناك غريبش را
تا ديرگاه در شب پائيزي
لائيده‌اند؛
زيرا چنان سكوت شگرفي با او
بر دشت نقش بسته‌ست
كه آواز رويش نگران جوانه‌ها
بر توسه‌هاي آن سوي مرداب
چون غريو
در گوش‌ها نشسته‌ست!))
يادش به خير مادرم!
از پيش
در جهد بود دائم، تا واژگون كند
ديوار اندهي كه، خبر داشت
در دلم
مرگش به جاي خاليش احداث مي‌كند.-
خنديد و زير لب گفت:
((-اين جور وقت‌ها‌ست
كه مرگ
از وظيفه بي‌حاصلش
ملال
احساس مي‌كند!))



تاریخ: برچسب:یاد شاملو ,
ارسال توسط
آخرین مطالب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 45 صفحه بعد

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

ورود اعضا:

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 460
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 460
بازدید ماه : 470
بازدید کل : 5077
تعداد مطالب : 134
تعداد نظرات : 17
تعداد آنلاین : 1